شاید بیراه نباشد اگر خاورمیانه را پرآشوبترین منطقه جهان بدانیم؛ جایی که همواره یا تحت تاثیر حضور کشورهای فرامنطقهای درگیر جنگ و بیثباتی بوده، یا زیادهخواهیها و تعارض منافع میان کشورهای منطقه، باعث شده این نقطه از جهان روی آرامش را به خود نبیند. دههها حضور پررنگ آمریکا در خاورمیانه و تمایل برخی از کشورها به سلطهپذیری از ایالات متحده، باعث شده بود این منطقه به عنوان حیاط خلوت آمریکا شناخته شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وجود پایگاههای متعدد نظامی آمریکا در خاورمیانه، کنترل وضعیت فروش نفت کشورهای منطقه و ارائه طرحهای گوناگون برای ترغیب کشورهای عربی به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی از جمله مصادیقی است که آمریکا را به بازیگر نقش اول تحولات منطقه تبدیل کرده بود. در حال حاضر اما از سویی بینتیجه بودن هزینههای هنگفتی که آمریکا در خاورمیانه داده است و از سویی دیگر تلاشهای چین برای تبدیل شدن به قدرت اصلی جهانی، باعث شده است که آمریکا جایگاه خود به عنوان تنها قدرت جهانی را متزلزل ببیند و از چندین سال پیش تصمیم بگیرد با کاهش حضور خود در منطقه، عمده تمرکزش را بر رقابت با چین و مهار این
کشور بگذارد. از طرف دیگر چین در راستای توسعهگرایی و تحقق سیاستهای اقتصادمحور خود، سالهاست که گسترش روابط صلحآمیز با تمام کشورهای جهان را در دستور کار قرار داده است و در این بین خاورمیانه به دلیل دارا بودن منابع عظیم انرژی، در کانون توجهات چین به عنوان بزرگترین واردکننده انرژی قرار دارد، توجهی که با استقبال کشورهای منطقه نیز مواجه شده است. برعکس آمریکا که همیشه تنها با چند کشور محدود منطقه رابطه صلحآمیز داشته است، چین همواره سعی کرده با اکثر کشورهای خاورمیانه از جمله عربستان، ایران، عراق و امارات در سطوح مختلف امنیتی و اقتصادی روابط خوبی برقرار کند. چین همواره در تلاش بوده رویکردی مسالمتآمیز نسبت به کشورها در پیش گیرد و خود را در نگاه آنان به عنوان یک شریک مطمئن تجاری جلوه دهد؛ رویکردی که حتی در قبال آمریکا نیز دنبال شده است و علیرغم اینکه چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان، مهمترین رقیب آمریکا به شمار میرود، اما این دو کشور مهمترین شرکای تجاری یکدیگر نیز محسوب میشوند، به گونهای که در سال ۲۰۲۲، مجموع تجارت بین این دو کشور با شکست رکورد چندین ساله خود، به رقم ۶۹۰ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار رسید. وجود چنین رویکردی در سیاست خارجی چین و همچنین عدم وجود هیچ سابقه استعماری در تاریخ این کشور، باعث شده است کشورهای مختلف و به خصوص کشورهای خاورمیانه، دیدگاهی مثبت نسبت به چین داشته باشند و بتوانند علاوه بر همکاریهای گسترده با این کشور در ابعاد امنیتی و اقتصادی، در حل و فصل مشکلات منطقهای نیز به آن اعتماد کنند. شاید بتوان نقشآفرینی چین برای حل مناقشات میان ایران و عربستان و باز کردن این گره هفت ساله را به عنوان عملگرایانهترین اقدام چین در خاورمیانه نام برد. در شرایطی که قطع رابطه میان این دو قدرت اصلی خاورمیانه باعث بروز بیثباتیهای زیادی در منطقه شده بود، میانجیگریهای چین بین ایران و عربستان، منجر به عادیسازی روابط این دو کشور شد که نتایجی از جمله توقف جنگ در یمن، بازگشت سوریه به اتحادیه عرب و حتی افزایش تلاشها برای عادیسازی روابط ایران و مصر را در پی داشت؛ اتفاقاتی که تا حد زیادی ثبات را به منطقه پرآشوب خاورمیانه بازگرداند. اخیرا چین در دومین گام خود در راستای افزایش نقشآفرینی در خاورمیانه، در صدد است زمینه از سرگیری مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطین را فراهم کند. در اواسط ماه آوریل، وزیر امور خارجه چین در تماسهایی با همتایان فلسطینی و اسرائیلی خود، خواستار از سرگیری مذاکرات صلح شد و راه حل "دو کشوری" را بهترین راه حل برای حل مناقشات میان فلسطین و رژیم صهیونیستی دانست. در اواسط ماه ژوئن نیز رئیس جمهور چین در دیدار با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، بر حمایت خود از مردم فلسطین تاکید و مجددا آمادگی خود برای میانجیگری میان فلسطین و اسرائیل را اعلام کرد؛ سخنانی که با استقبال محمود عباس نیز مواجه شد. محمدحسین ملائک، سفیر سابق ایران در چین، حضور پررنگ این کشور در خاورمیانه را نتیجه تلاشهایی میداند که از چند سال پیش آغاز شده است. او رویکرد بیطرفانه چین در قبال کشورهای خاورمیانه را مهمترین عامل استقبال این کشورها از حضور چین در منطقه عنوان میکند و میگوید که تحقیرهای مکرر آمریکا نسبت به خاورمیانه، باعث شده است که امروز کشورهای این منطقه از افزایش حضور چین راضی باشند. وی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به تغییر رویکرد چین در سیاست خارجیاش، اظهار کرد: تا سال ۲۰۰۰ که هنوز چین به عنوان یک صادرکننده عمده در جهان مطرح نبود و در WTO عضویت نداشت، بر دو موضوع اصلی در سیاست خارجی خود متمرکز بود؛ اول اختلافاتش با تایوان و دوم مسائل مرتبط با پاکستان. تایوان به دلیل مسائل ملی چین و پاکستان به دلیل رقابتهای این کشور با هند، از محورهای اصلی مورد توجه در سیاست خارجی چین یودند. ملائک با بیان اینکه ما در ۳سال گذشته شاهد نوعی سیاست خارجی تهاجمی از جانب چین بودیم، ابراز عقیده کرد: چین به همراه پاکستان برای به حکومت رسیدن طالبان در افغانستان تلاش کرد و از این طریق هم توانست نفوذ پاکستان به عنوان یکی از مهمترین شرکای خود را در منطقه افزایش دهد و هم خطرات احتمالی طالبان برای چین را کنترل کند. این تحلیلگر مسائل چین اضافه کرد: همچنین چین در ادامه نقشآفرینیهای خود در خاورمیانه، فعالانه و همراه با روسیه و ایران برای حل بحران سوریه وارد عمل شد تا بتواند بخشی از نیروهای ملی خود موسوم به اویغورها را کنترل کند و امروز میبینیم حدود دو لشکر از این نیروها در سوریه حضور دارند. در حقیقت چین از این طریق تلاش کرد تحرکات اسلامخواهی در منطقه که میتواند اویغورها را تحت تاثیر قرار دهد و به امنیت این کشور ضربه زند را به کنترل خود درآورد. بنابراین به لحاظ امنیتی چین نسبت به منطقه حساسیت پیدا کرده بود و احساس میکرد باید با کشورهای منطقه تعامل داشته باشد تا مشکلات امنیتی خود را برطرف کند. ملائک با بیان اینکه همچنین مسائل اقتصادی نیز از دیگر دلایل افزایش نقشآفرینی چین در خاورمیانه در سالهای اخیر است، عنوان کرد: در چند سال اخیر ما شاهد تلاشهای کشورهای منطقه برای بازسازی خود و از طرف دیگر تحرکات عربستان، قطر و امارات برای حضور در صحنه اقتصاد جهانی هستیم. در این میان چین نیز نمیخواهد از این فرصتهای بازار دستش خالی باشد. لذا به دلیل منتفع شدن از فرصتهای اقتصادی موجود در خاورمیانه، تصمیم گرفت نقشآفرینی خود در این منطقه را افزایش دهد. وی با اشاره به اینکه چین یکی از بزرگترین واردکنندگان نفت است و بیش از ۶۰ درصد نفت مورد نیاز خود را از خلیج فارس وارد میکند، بیان کرد: بنابراین حفظ امنیت در خلیج فارس و ارتباط با کشورهای تامینکننده انرژی که در این منطقه قرار دارند، برای چین از اهمیت بالایی برخوردار است. مجموع این عوامل باعث شده است که خاورمیانه در سیاست خارجی چین اهمیت زیادی پیدا کند. سفیر سابق ایران در چین با اشاره به تنشهای موجود در خاورمیانه، خاطرنشان کرد: چین میتواند به عنوان یک بازیگر بیطرف در منطقه نقشآفرینی کند، کما اینکه در بهبود رابطه میان ایران و عربستان، چین به عنوان یک میانجی عمل کرد و پس از اینکه عربستان از چین خواست که برای بهبود رابطه با ایران وارد شود، این کشور پذیرفت. این اقدامات باعث میشود هم نفوذ چین در خاورمیانه افزایش یابد و هم این منطقه ثبات بیشتری را به خود ببیند. کشورهای خاورمیانه از رویکرد تحقیرآمیز آمریکا خسته شدهاند آمریکا همواره و خصوصا در طی سه دهه اخیر، خاورمیانه را با توپ و تشر مورد خطاب قرار داده است. برای بسیاری از ساکنان کشورهای این منطقه، نام آمریکا یادآور جنگهای چندین ساله و آوارگی است؛ جنگهایی که هرچند به بهانههایی نظیر احقاق حقوق بشر و جنگ پیشدستانه آغاز شد، اما جز کشته شدن چند صد هزار غیرنظامی و گذاشتن تریلیونها دلار خرج روی دست آمریکا، نتیجه دیگری نداشت. در مقابل چین همواره سعی کرده در قامت یک بازیگر صلحطلب ظاهر گردد و از موضع برابر، با کشورها وارد گفتوگو شود. ملائک نیز بر این نکته صحه میگذارد و با بیان اینکه چین نسبت به آمریکا شریک منصفتری برای کشورهای خاورمیانه است، گفت: اساسا آمریکا چندان در قبال کشورهای منطقه جانب انصاف را رعایت نمیکرد و در تنشهای منطقهای، رویکردی جانبدارانه داشت. اکنون چین میتواند نقاطی که حضور آمریکا در آنها کمرنگ شده است را به راحتی پر کند. مجموع اینها باعث شده است که چین در مرکز توجه منطقه قرار گیرد. وی در خصوص تمایل کشورهای منطقه به افزایش حضور چین در خاورمیانه، اظهار کرد: چندی پیش یک مطالعه فرهنگی و سیاسی در منطقه با هدف مقایسه رفتار چین و آمریکا انجام شد و نتیجه این بود که چون آمریکاییها همواره خود را در موضع برتر نسبت به سایر کشورها میدانند و فکر میکنند خدای جهان هستند و نژادپرستی ویژهای در رفتارهایشان وجود دارد، معمولا کشورهای منطقه را مورد تحقیر قرار میدهند و همین باعث شده است مردم این کشورها عمدتا چندان نگاه مثبتی نسبت به آمریکا نداشته باشند. این تحلیلگر مسائل چین با اشاره به رویکردهای استعماری و تحقیرآمیز آمریکا و انگلیس نسبت به کشورهای خاورمیانه، عنوان کرد: این در حالی است که چنین رویکردی به هیچ وجه در رفتار چینیها دیده نمیشود. چینیها از موضع برابر با کشورهای خاورمیانه تعامل میکنند، لذا این کشورها همواره با خیال آسودهتری با چین مذاکره میکنند و ارتباط میگیرند و احساس نمیکنند چین در یک موضع برتر قرار دارد و میخواهد آنان را تحقیر کند. ملائک با بیان اینکه امروز به لحاظ نظامی و اقتصادی، آمریکا و اروپا توجه کمتری به خاورمیانه دارند، افزود: امروز دیگر غرب منافع چندانی در خاورمیانه برای خود نمیبیند و در پی این است که بخشی از سنگرهای پیشین خود در منطقه را به دیگر بازیگران واگذار کند، منتها به این شرط که صلح و ثبات در خاورمیانه کاهش نیابد. چینیها ضمن ایجاد ثبات در منطقه، در حال فتح این سنگرها هستند و با توجه به رویکرد مثبتی هم که در تعامل با کشورهای منطقه داشتهاند، تا کنون توانستهاند موفق باشند. آمریکا تا کجا حضور چین در خاورمیانه را تاب میآورد؟ در حالیکه یکی از اصلیترین دلایل آمریکا برای کاهش حضور در خاورمیانه، تمرکز بیشتر بر چین و انجام اقدامات لازم برای مهار قدرت این کشور است، اما اکنون به نظر میرسد چین با افزایش نقشآفرینی در خاورمیانه و مطرح کردن خود به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار بر منطقه، در حال تضعیف بیش از پیش هژمونی منطقهای ایالات متحده است؛ موضوعی که باعث نزدیکی هر چه بیشتر چین به جایگاه اولین قدرت منطقهای و جهانی میشود. اما آمریکا تا کجا میتواند حضور چین در خاورمیانه را تاب آورد و نسبت به آن واکنش منفی نشان ندهد؟ ملائک در پاسخ به این سوال بیان کرد: آمریکا تا جایی که چین بتواند از تنشهای موجود در خاورمیانه بکاهد، زمینه را برای افزایش امنیت در آبهای خلیج فارس فراهم کند و صادرات نفت باامنیت انجام شود، با نقشآفرینی این کشور در منطقه موافق است و حتی با چین انطباق منافع دارد. سفیر سابق ایران در چین ادامه داد: حتی آمریکا هیچ مشکلی ندارد که چین به اسرائیل فشار وارد کند تا این رژیم ناچار شود سیاست "دو کشوری" را بپذیرد. آمریکا در این حد هیچ مشکلی با نقشآفرینیهای چین در خاورمیانه ندارد، اما اگر حضور چین به حدی برسد که مثلا این کشور بخواهد در منطقه یک پایگاه نظامی تاسیس کند، حتما از سمت آمریکا به عنوان یک خط قرمز قلمداد خواهد شد و در برابر چین خواهد ایستاد. اما تعامل اقتصادی و امنیتی چین با کشورهای منطقه، تعارضی با دیدگاههای کلان منطقهای آمریکا ندارد و این کشور میتواند در یک رقابت با چینیها، در منطقه حضور داشته باشد. کانال عصر ایران در تلگرام
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: خاورمیانه
چین
کشورهای خاورمیانه
چین در خاورمیانه
باعث شده
سیاست خارجی
کشورهای منطقه
چین به عنوان
عنوان یک
حضور چین
نقش آفرینی
منطقه ای
تلاش ها
چینی ها
دو کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۴۰۴۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشورهای عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیلهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی در خصوص تلاشهای ترکیبی دولتهای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولتهای عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلیها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.
به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاریهای عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.
تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولتهای عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولتهای عربیای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمکهای بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونتها و تنشهای دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح میکنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.
یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگیهای امنیتی منطقهای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن میتواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.
اما نباید در نتیجه گیریها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرتهای منطقه بابت کمک هایشان قدردانی میکرد، مقامهای کشورهای عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیرها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپادهای ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپادهایی از سمت مقابل نیز شلیک میشد اردن همان کار را انجام میداد.
یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولتها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمیخواست بخشی از ائتلاف دریاییای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی میشد. هفته گذشته، کشورها پرتابههای شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که میشد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»
استدلالهای مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایتهای رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربیای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقهای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.
صرف نظر از هیاهوهای روزهای اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولتهای اسرائیل و اردن در سالهای اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواستههای جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید میکرد.
عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصریها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آنها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحرانهای متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگهای امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.
منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولتهای عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب میکند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آنها از واشنگتن دریافت میکنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگهای امنیتیای که سالها بین این کشورها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.
استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاریهای امنیتی پس از سالها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام میدهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینیها و سعودیها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشورهای عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولتهای عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح میکند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان میکنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفتههای زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویتهای رهبران کشورهای عربی دارد.
در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقهای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد تمرکز کنند، واشنگتن میتواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقهای را ترجیح میدهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.
آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشورهای منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقهای صورت نداده است. دولتهای منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژهای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.